پروفسور روحالله عباسی، درگذشت
در ویکیپدیا آمده: روح الله عباسی پژوهشگر و مترجم ایرانی است . او در سال ۱۳۰۲ (ه.ش) در آباده متولد شد و در اول اردیبهشتماه ۱۳۹۲ در پاریس درگذشت.
مراسم تشییع ایشان روز سهشنبه ۹۲/۰۲/۱۰ ساعت ۱۰ از محل شهرداری آباده برگزار خواهد شد.
پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، در سال ۱۳۲۲ تحصیلات متوسطه را در دبیرستان نظام آغاز کرده همزمان با آن در مکتب شیخ علی اکبر ندافیان مشهور به شریف الواعظین، در آباده به یادگیری علوم اسلامی پرداخت. در ادامه تحصیل در دانشکده فنی به عنوان دانشجوی ارتش با کسب رتبه اول در امتحانات، برای تحصیل در رشته مهندسی رادار به فرانسه اعزام و پس از بازگشت، در نیروی دریائی جنوب با سمت فرمانده واحد رادار (ناو پلنگ) مشغول خدمت شد.
اندکی بعد به سبب انتقاد و درگیری با فرماندهان به نیروی زمینی منتقل و به کرمان تبعید گردید . ولی همین تبعید زمینهای برای تفحص و تأمل بیشتر در مسائل اجتماعی کشور شد و در ادامه به شبکه نظامی حزب توده ایران پیوست. با لو رفتن سازمان مدتی را در زندان به سر برد.
پس از آزادی از زندان با توفیق در امتحانات، مجدداً وارد دانشگاه (تهران) و موفق به کسب رتبه اول دانشکده ادبیات شد ولی به دلیل سابقهاش، ساواک مانع از ادامه تحصیل و گذراندن دورهٔ دکتریاش در اروپا شد، اما با توجه به شایستگی که از خود نشان داده بود و دستور شاه موفق شد برای ادامه تحصیل راهی اروپا شود. او شاگرد هانری لوفور فیلسوف مارکسیست فرانسوی بود[نیازمند منبع] و پس از اتمام تحصیلات در رشتههای دکترا در ادبیات فرانسه، دکترا در جامعهشناسی، دکترای سیکل سوم در اقتصاد و دکترای دولتی در علوم انسانی، سالها در دانشگاههای فرانسه به عنوان استاد مشغول به تدریس بوده است.
ایشان همچنین شاگرد استاد جعفری در فلسفه[نیازمند منبع] و علوم عربی و امام سید مهدی روحانی در پاریس بوده[نیازمند منبع] و موفق به کسب گواهی در قرآنشناسی و علوم اسلامی از طرف ایشان و استاد استخری شده است .
دکتر عباسی، به خوبی با شعر و موسیقی سنتی ایران آشنائی داشت و علاوه بر فارسی به سه زبان زنده دنیا یعنی، انگلیسی، فرانسوی و عربی مسلط بود.
در ادامه میتوانید زندگینامه کامل استاد عباسی را بخوانید:
روح الله عباسی، در سال ۱۳۰۲ (ه. ش) در آباده متولد شد. پس از اتمام تحصیلات ابتدایی، در سال ۱۳۲۲ تحصیلات متوسطه را در دبیرستان نظام آغاز کرده و همزمان با آن در مکتب شیخ علی اکبر ندافیان مشهور به شریف الواعظین، در آباده به یادگیری علوم اسلامی پرداخت. در ادامه تحصیل در دانشکده فنی به عنوان دانشجوی ارتش با کسب رتبه یک در امتحانات، برای تحصیل در رشته مهندسی رادار به فرانسه اعزام و پس از بازگشت، در نیروی دریائی جنوب با سمت فرمانده واحد رادار (ناو پلنگ) مشغول خدمت شد.
اندکی بعد به سبب انتقاد و درگیری با فرماندهان به نیروی زمینی منتقل و به کرمان تبعید گردید. ولی همین تبعید زمینه ای برای تفحص و تأمل بیشتر در مسائل اجتماعی کشور شد و در ادامه به شبکه نظامی حزب توده ایران پیوست. با لو رفتن سازمان مدتی را در زندان به سر برد.
پس از آزادی از زندان با توفیق در امتحانات، مجدداً وارد دانشگاه (تهران) شد؛ و موفق به کسب رتبه یک دانشکده ادبیات گردید ولی به دلیل سابقهاش ساواک مانع از ادامه تحصیل و گذراندن دورهٔ دکتریاش در اروپا شد، اما با شایستگی که از خود نشان داده بود و دستور شاه موفق شد برای ادامه تحصیل راهی اروپا شود. او، شاگرد هانری لوفور فیلسوف مارکسیست فرانسوی بوده و پس از اتمام تحصیلات در رشته های دکترا در ادبیات فرانسه، دکترا در جامعه شناسی، دکترای سیکل سه در اقتصاد و دکترای دولتی در علوم انسانی، سالها در دانشگاههای فرانسه به عنوان استاد مشغول به تدریس بوده است.
ایشان همچنین شاگرد استاد جعفری در فلسفه و علوم عربی و امام سید مهدی روحانی در پاریس بوده و موفق به کسب گواهی در قرآن شناسی و علوم اسلامی از طرف ایشان و استاد استخری شده است.
دکتر عباسی، به خوبی با شعر و موسیقی سنتی ایران آشنائی دارد و علاوه بر فارسی بر سه زبان زنده دنیا یعنی، انگلیسی، فرانسوی و عربی تسلط دارد.
نگاهی به آثار ایشان :
تألیــفات:
(تحقیقات و پژوهشهای اجتماعی با همکاری انجمن هنری وفرهنگی ایران و فرانسه) :
- مقدمه ای برجامعه شناسی شهری تهران
- خاطرات یک افسر توده ای
- پایان شب (تجزیه و تحلیلی از فساد زندگی اجتماعی درایران و فرانسه)
- تحول اقتصادی و اجتمامی ایران ( ۱۹۱۸ تا ۱۹۴۰ )
- آدم تو شهر خودش گنده نمیشه
- تجزیه و تحلیل منطقی
- جنبش کمونیستی درایران
- هویت محصوریا محصورهویت
- بانک و امورمالی درایران
- ایران و خلیج فارس
- منابع آبی ایران
- تولید و مصرف انرژی برقی درایران
- اقتصاد ایران درادبیات فرانسه درقرن هفده میلادی
- تحول تورم درایران
- محصور
- سیمای ایران درادبیات فرانسه
- مشکلات غذائی در کشورهای خلیج فارس
- ره آورد محققان کشور های اسلامی برای غنی ساختن کتابخانه فرانسه
- مقدمه ای بر زبان انفورماتیک
- مقام کشاورزی دراقتصاد ایران
- تحصیلات عالیه در ایران
- تحصیلات فنی و حرفه ای در ایران
- طوفانهای خلیج فارسی
- مناسبات و روابط خارجی ایران
- نفت و کشورهای صادر کننده نفت
- مواد مخدره درایران
- مناسبات و روابط خارجی ایران
- اقتصاد اسلحه درایران
- تحقیق درباره اشتغال در ایران
- توسعه اقتصادی ایران
- تحول جمعیت ایران
- تحول جمعیت فعال ایران
- مناسبات جمعی درایران
- منابع نیرو درایران
- فرهنگ استعاری و استعمار فرهنگی
- مناسبا ت اقتصادی ایران و امریکا
- متد آموزش فرانسه ( ۲ جلد)
- ۲۵۰۰ مسئله مثلثات (با همکاری)
- متد آموزش جبر
ترجمه :
حرکت کمونیستی در ایران – سپهر ذبیح
- ناسیونالیسم در ایران – قطام- مارسل بل
- تاریخ ریاضیات
- تئوری پیدایش زمین و منظومه شمسی – اتواشمیت
- تمدن فرانسه – ژرژ دوهامل
- زندگی در فراخنای جهان – اووندن
- ساختمان خورشید – ماسوویچ
- غارت جهان سه (با همکاری) – پیر ژاله
- اقتصاد جهان در قرن بیست – وارگا
- جهانی که من میشناسم – برتراند راسل
- چرا مسیحی نیستم – برتراند راسل
- در آستانه قرآن (با همکاری رامیار) – رژی بلاشر
- قرآن جلوه ای از رحمان – رژی بلاشر
- طبق المناطق (غیاث الدین کاشی) -کندی
- مارکسیسم – هانری لوفور
- تمرکز اقتصادی در امریکا (با همکاری) – ماندل
- جامعه شناسی مارکس – هانری لوفور
———————————————————————————————–
زندگینامه دکتر روح الله عباسی از زبان دکتر یونسی
دکتر ابراهیم یونسی بدون شک یکی از نوادر روزگار و از بزرگترین مترجمان و محققان ایران است که در مورد استاد دکتر روح الله عباسی چنین نقل میکند :
بنام خداوند جان و خرد
تنها دوری استاد از وطن است که موجب شده این بنده قلم به دست گیرم و سخنی چند در پیرامون جایگاه علمی و شخصیات جناب آقای دکتر روح الله عباسی بنگارم. جناب ایشان در واقع، نیازی به معرفی به هم میهنان ندارند. وسعت دانش و دامنه و! اطلاعات ایشان در حد و پایه و نیرو و مایه این نیست که نیازی به این باشد که کسی چون این بنده در صدد معرفی ایشان برآید… اما خوب، درد این است که این خورشید درخشان دانش و ادب دور از وطن است، و همین دوری است که موجب شده که چون این بنده به خود جرأت دهد و قلم به دست گیرد تا کسی چون جناب ایشان را به هم میهنان بشناساند.
این بنده دیری است که جناب دکتر را میشناسم. خوب به یاد میآورم نخستین باری را که ما دو نفر با هم روبرو شدیم. نوباوگانی بیش نبودیم، هر دو از شهرستان آمده بودیم به تهران، ایشان از آباده من از بانه. هر دو به دبیرستان نظام آمده بودیم. آن وقت تا آنجا که ما اطلاع داشتیم تنها دو مؤسسه آموزشی شبانه روزی درکشور بود: یکی دبیرستان نظام و دیگری دانشسرای مقدماتی – ما آمده بودیم به دبیرستان نظام. سال ۱۳۲۲ بود، هر دو دو سال ترک تحصیل داشتیم. یادم هست همان شب یک ورودم را پیش از شام، غریب وار در حیاط قدم میزدم. آن وقتها آن حیاط در نداشت دبیرستان را تنها یک لامپ ضعیف روشن میداشت. یادم هست همان شب یک ورودمان غریب وار درحیاط میگشتم، و به غربت و دوری و آینده تحصیلی و این گونه مسائل میاندیشیدم… که یکی از درون تاریکی به سویم آمد. سلام کرد، نامم را پرسید، و دیارم را. گفتم. او هم خودش را معرفی کرد، و گفت که کیست و از کجاست… و در دنبال سخن گفت (بی مقدمه) : ابراهیم، بیا با هم دوست باشیم… دوست شدیم، هنوز هم دوست هستیم، دوست ماندهایم با تمام زیر و بمها و پیچ و خمها و گاه، قهر و آشتیها …
آن روز (روز نخست ورودم به دبیرستان، که گمان میکنم چهار یا پنج مهرماه ۱۳۲۲ بود) عباسی را در سر کلاس دیده و سنجیده بودم … آه، اعجوبه ای بود این بچه …در همه عرصهها میدرخشید: ریاضیات، طبیعیات، زبان فرانسه، زبان عربی – زبان فرانسه را فوت آب بود، بی اغراق همان وقت هم از یک لیسانسیه خارجه رفته چیزی کم نداشت … و عجب این که تار هم میزد! با این همه جوانی بود ساده، افتاده، آمیزگار، و همراه با هر دانش آموزی که از او میخواست درسی را با او مرور کند. من به شخصه کمترین رگه رشک و حسدی در او ندیدم، به هر کس نیاز به یاری او داشت صمیمانه میرسید.
گذشت باز … افسر شدیم، من به رضائیه رفتم، عباسی در تهران ماند و دنبال تحصیل را گرفت و در دانشکده فنی ثبت نام کرد … سال به سر نرسیده ارتش عده ای دانشجو برای تحصیل در رشته های مختلف به فرانسه فرستاد. عباسی که عاشق فرانسه بود و زبان فرانسه را عاشقانه دوست میداشت در امتحانات اعزام شرکت کرد، و شاگرد یک شد … و رفت که بشود مهندس رادار – و شد. برگشت، منتقل شد به نیروی دریائی جنوب فرمانده واحد رادار ناو پلنگ: ناوبان یک عباسی.
این را هم بگویم عباسی در انتقاد، به طور کلی، مردی است بسیار صریح اللهجه، چندان که این صراحت گاه برای اطرافیان سخت دل آزار میشود. همین صراحت در گفتار بود که در محیط بسته ارتش باعث شد مجدداً به نیروی زمینی منتقل شود و به کیفر این ناپرهیزیها به کرمان منتقل گردد. که تبعیدگاه ارتش بود … همین تبعید زمینه ای شد برای اندیشیدن نیشتر و غور در مسائل اجتماعی کشور.
آن سالها دوران شور و سرمستی بود … با این همه در اینجا هم این بنده ضعیف دوست دیرینم، جناب استاد عباسی را، از یاد نبردم، و او را با خود به سازمان نظامی وابسته به حزب توده کشیدم … سازمان لو رفت، و ما افسرها، عضو، همه محکوم شدیم، کم یا زیاد. وراهی زندان شدیم. استاد که تازه کار بود و هنوز مسئولیت و مقامی در سازمان احراز نکرده بود سبک از معرکه جست. یکی دو سالی ماند و سپس آزاد شد…
دوران کساد و بیکاری بود. اما با این همه استاد، در عین تنگدستی، درنگ را جایز ندید و مجدداً در دانشگاه تهران ثبت نام کرد. شاگرد یک دانشکده ادبیات شد و بنا بر معمول باید برای ادامه تحصیل و گذراندن دوره دکتری به اروپا میرفت – اما سازمان امنیت و اطلاعات کشور مانع بود.
گذشت … سال ۴۱ بود، دانشگاه تهران طبق روال معمول جشن فارغ التحصیلی را برگزار میکرد، و شاه به دانشگاه آمده بود تا به حائزین رتبه یک دانشکدهها مدال علمی اعطا کند…
تلویزیون مراسم را پخش میکرد … نشسته بودم، تلویزیون عباسی را نشان داد، در مقابل شاه، چیزهائی گفته شد، اما صدا پخش نمیشد. منتظر ماندم، میدانستم که حتمای خواهد آمد خانه ما و خواهد گفت که چه گذشته است بین شاه و او. من تازه آزاد شده بودم …سال ۴۱ بود. آمد، و تعریف کرد که باری شاه از او پرسیده کیست و چه کاره است؛ و او گفته بود که افسر سازمان نظامی بوده، و بی کار است، حالا هم که شاگرد یک شده سازمان امنیت مانع از رفتنش به اروپاست.
شاه دستور داد برود – و رفت. استاد تاکنون چندین دیپلم و دیپلم دکتری گرفته: تا آنجا که من بدانم: لیسانس در ادبیات فرانسه، لیسانس در جامعه شناسی، دکترا در ادبیات فرانسه، دکترا در جامعه شناسی، دکترای سیکل سه دراقتصاد، دکترای دولتی در علوم انسانی، گویا یکی دو تای دیگر هم هست که من حاضر الذهن نیستم.
استاد عباسی سالها در مدرسه عالی اقتصاد وابسته به سوربن دستیار زنده یاد پروفسور آندره پیاتیه بود، و همیشه خدا در حال پژوهش و تحقیق بود. حاصل این پژوهشها مجلدات عدیده ای است که به زبانهای فارسی و فرانسه با عنوان «دایرة المعارف عباسی» منتشر شده است و میشود. خاطراتی هم نوشته است. زبان نگارشش به دل مینشیند، هر چند در اثر دوری از وطن اندکی غبار گرفته است، به هر حال خواننده با سهولت با گفتارش آشنا میشود، و با گوینده ارتباط پیدا میکند و از صداقتش در طرح مسائل و پاسخگوئی بدانها لذت میبرد، هر چند میداند در وضع و موقعی نبوده است که چون یک فرد مسئول اظهار نظر کند. اما به هر حال، همینهاست که نهایتاً زمینه کلی سنجش را فراهم میکنند و خواننده را با واقعیات آشنا میسازند.
ابراهیم یونسی
با سلام و عرض خسته نباشید.
بد نیست که قبل از اینکه مفاخر شهرمان را از دست بدهیم با آنها بیشتر آشنا شویم و آنها را به جوانان شهرمان معرفی کنیم که از وجود ایشان استغاده نمایند. نگاهی به صفحه اول وب خود بیندازید . . . همه درگذشتند . .
سلام دوست من
لطف کنید لینک وبلاگ شهر من را به لینکهایتان اضافه کنید
در صورت گذاشتن لینک اطلاع دهید تا لینک شما نیز اضافه شود
ممنون
وبلاگ خبری سمیرم